*"
نسبت به وجود آمدن رژیم جمهوری در کشور عزیز مان – افغانستان !"
" اعلان جمهوری !"
نهاد
امروز کشور پای در آستان جمهوری
شد
از جانب داؤد خان اعلان جمهوری
به
سعی عسکر با غیرت و سرباز شد قایم
عزیزان
چشم تان روشن نکو بینان جمهوری
ببال
ای ملت افغان که بعد از انتظاری ما
کشیدی
در بر خود شاهد فتان جمهوری
پس
از شب های دیجور رژیم شاهی بین امروز
طلوع
آفتاب انور و تابان جمهوری
سزد
گر بهر حفظ آن نماید مردم کشور
سر
و جان و همه هستی خود قربان جمهوری
ندارد
بعد ازین ارباب زور و زر دگر هرگز
سرمو
اعتباری در بر جانان جمهوری
نخواهم
داد از کف تا دم مرگش دگر آسان
چرا
که بسته ایم با همدیگر پیمان جمهوری
نفاق
و کینه توزی و عداوت را برید از یاد
وطنداران
همه در پرتو احسان جمهوری
تمنا
از خدا دارم «حمیم» من که با شادی
نماید
تیر اهل مملکت دوران جمهوری
کابل
– افغانستان
26
/ 4 / 1352 خورشیدی.
سردار محمد داوود:
زندگی :
محمد داوود فرزند سردارمحمد عزیز به تاریخ ۲۷سرطان1287 درشهر کابل زاده شد. در سال1300 با اولین گروه
محصلین افغان به شمول دو پسر کاکایش محمد طاهر ومحمد ظاهر(که بعداً شاه افغانستان
می شود)، جهت تحصیل عازم پاریس گردید. وقتی نادرخان(کاکای داوود خان و پدر محمد
ظاهر که خود ابتدا شاه می شود)، بعد از یک مدت اقامت در اروپا به خاطر اختلافاتی
که با امان الله خان (پادشاه افغانستان) ظهور نموده بود به افغانستان بر گشت تا به
یاری برادران خود مقابل امیر حبیب الله کلکانی جنگ نماید ، سردارمحمد داوود و
سردارمحمد ظاهر در پاریس ماندند و به تحصیلات خویش ادامه دادند.
محمد داوود هنگامیکه از پاریس بازگشت، قبل از اینکه شامل لیسه عسکری شود تا یک دوره نسبتاً کوتاه تعلیمات نظامی را سپری نماید، نخست شامل ماموریتی در وزارت خارجه شد. در سال 1310 تحصیلاتش را در علوم نظامی و فرماندهی به پایان رساند؛ در برج عقرب سال بعد، یعنی در سال 1311 ، به رتبه “فرقه مشری” ترفیع یافت و به قوماندانی عسکری حوزه مشرقی مقرر شد و پس از یک سال مسئولیت حکومت اعلای مشرقی را عهده دار شد. در سال 1314 شمسی به رتبه اول فرقه مشری ترفیع یافت و به اساس فرمان شاهی به حیث نائب الحکومه و قوماندان عسکری کندهار و فراه مقرر شد. در سال 1317 دو باره وارد مشرقی گردید اما این بار با مقام رئیس تنظیمیه و قوماندان عمومی قوای مشرقی. در برج اسد سال 1318 شمسی عهده دار قوماندانی – قوای مرکز و مکتب حربی گردید، در سال 1325 در سن 38 سالگی به مقام وزارت دفاع از طرف کاکايش صدراعظم شاه محمود خان نائل گردید. یک سال بعد در ثور سال1326 شمسی به عنوان سفیر افغانستان عازم پاریس شد؛ وی دو سال بعد در عقرب 1328 به کابل باز گشت و دوباره به مقام وزارت دفاع رسید و مدتی بعد به مقام صدر اعظمی رسید و در سال 1343 شمسی یعنی در آغاز مشروطه شدن سلطنت از این مقام استعفاء داد…
محمد داوود هنگامیکه از پاریس بازگشت، قبل از اینکه شامل لیسه عسکری شود تا یک دوره نسبتاً کوتاه تعلیمات نظامی را سپری نماید، نخست شامل ماموریتی در وزارت خارجه شد. در سال 1310 تحصیلاتش را در علوم نظامی و فرماندهی به پایان رساند؛ در برج عقرب سال بعد، یعنی در سال 1311 ، به رتبه “فرقه مشری” ترفیع یافت و به قوماندانی عسکری حوزه مشرقی مقرر شد و پس از یک سال مسئولیت حکومت اعلای مشرقی را عهده دار شد. در سال 1314 شمسی به رتبه اول فرقه مشری ترفیع یافت و به اساس فرمان شاهی به حیث نائب الحکومه و قوماندان عسکری کندهار و فراه مقرر شد. در سال 1317 دو باره وارد مشرقی گردید اما این بار با مقام رئیس تنظیمیه و قوماندان عمومی قوای مشرقی. در برج اسد سال 1318 شمسی عهده دار قوماندانی – قوای مرکز و مکتب حربی گردید، در سال 1325 در سن 38 سالگی به مقام وزارت دفاع از طرف کاکايش صدراعظم شاه محمود خان نائل گردید. یک سال بعد در ثور سال1326 شمسی به عنوان سفیر افغانستان عازم پاریس شد؛ وی دو سال بعد در عقرب 1328 به کابل باز گشت و دوباره به مقام وزارت دفاع رسید و مدتی بعد به مقام صدر اعظمی رسید و در سال 1343 شمسی یعنی در آغاز مشروطه شدن سلطنت از این مقام استعفاء داد…
ازدواج ، خانواده و خصوصیات کاری:
در سال 1312 شمسی تقریباً یک سال پس از جلوس اعلیحضرت
محمد ظاهر شاه، سردار محمد داوود خان با میرمن زینب(زینب خاتون)، خواهر پادشاه و
دختر کاکایش ازدواج نمود. داوود خان و میرمن زینب جمعاً هفت فرزند به نام
های:(عمر، تورپیکی، شینکی، درخانی، خالد، ویس و زرلشت) داشتند.
داوود خان در صحنه سیاسی
افغانستان به گونۀ فعال از سال1311 الی 7 ثور1357 شمسی یعنی چهل و شش سال نقش
ایفاء نموده است ، در طی همین مدت کارکرد های وی نتیجه جرأت سیاسی و ابتکار ملی او
بوده است: از جمله طرح پلان های پنج ساله ( نخستين پلان پنجساله افغانستان در اول
ميزان1335 مطابق 22 سپتامبر 1956 به وسيلهء عبدالملک عبدالرحيم زی وزير پلان وقت
تحت نظارت شخص داوؤد خان و همکاری عده ای از کارشناسان طرح شد، رشد زراعت و توسعه
آبياری هدف عمده آن بود، چون بر مبنای کدام سروی واحصاييه استوار نبود به زودی به
ناکامی مواجه شد، در اوايل سال 1962 پلان پنجساله دوم که هدف آن اساسی ايجاد تقويت
صنايع بود به وسيله شخص داوؤد خان طرح و وی در اين زمان شخصاً وزارت پلان را رهبری
ميکرد، در اين هنگام با استفاده نسبی از احصاييه ها و تخمين بودجه آن نسبت به پلان
اول پيشرفتی متصوربود، اما بازهم تعادلی بين عوايد ومصارف به ميان نيامد، ناگفته
نماند وقتی که در سال 1963 داوؤد خان از صدارت استعفاء داد، جانشين وی داکتر محمد
يوسف خان با تغييرات اندک، پلان ياد شده را توسعه داده ودرسال 1967 پلان جديد يعنی
پلان پنجساله سوم را روی دست گرفت که تا 1972 ادامه يافت ) هکذا در دوره جمهوری پلان های هفت ساله را باجلب
واستفاده وسیع از امداد های خارجی برای پیشرفت کشور، توجه به طبقه بانوان، سهم
فعال در حرکت کشورهای غیر منسلک، اعلان جمهوریت، پرورش و موقع دادن به یک تعداد از
نمایندگان طبقه جوان”ترقی طلب”، که بعضی از آنها تا آخرین لحظه در کنارش ایستادند
و مقاومت کردند و بعضی دیگر نسبت به گرایش شان به مقاصد کمونیستی و روسی، در
حالیکه از داوود خان به عنوان رهبر یاد میکردند، باالاخره او را با اکثر اعضای
فامیلش، به شمول همسر و فرزندانش،ن اجوانمردانه شهید ساختند.
سردار محمد داود یکی از شخصیت های ملی نادر در سطح کشور
ما به شمار می رود که او را در سطح جهانی همطراز جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر،
مارشال تیتو و دوگول فرانسوی میدانند. اگر از مارشال دوگول بگذریم، این سه دیگر از
بنیاد گذاران جنبش عدم انسلاک و بانی حرکت های ملی و دیموکراتیک در جوامع شان و در
کشور های در حال توسعه به شما ر می آیند.
اما در سطح ملی:
نکته ای که کمتر به آن اشاره شده است اینست که سردار
محمد داود نه تنها بنیان گذار رژیم جمهوری در افغانستان می باشد، بلکه آغازگر دهه
و یا دورۀ دیموکراسی در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه در کشور نیز می باشد. یعنی دهۀ
را که امروز به نام دهۀ دیموکراسی یاد می نمایم محصول اندیشه، بینش و ارادۀ داوود
خان می باشد.
ما آگاهیم، همین که محمد ظاهر
بر سریر سلطنت جلوس می کند، رؤسای قدرت اجرایی{صدراعظم} همیشه از خانواده سلطنتی
تعيین می گردید. مانند سردار محمد هاشم خان { کاکای شاه، سردار شاه محمود خان
{کاکا های شاه} و همچنان سردار محمد داوؤد خان { پسر کاکای شاه}. زمانی که سردار
محمد داوود به صدارت می رسد از ابتداء تفکر طرح انتقال قدرت اجرایی یا حکومت را به
مردم به سر می پروراند. ولی تا مدتی این امر را به تعویق می اندازد. زیرا داوود
خان میداند که جامعه هنوز به آن مرحله ای از رشد مادی و معنوی خود نرسیده است که
بتواند آزادی و دیموکراسی را تحمل نماید. او که يک مسلمان عابد اما مخالف نقش
سياسی روحانيون در جامعه بود، تجربۀ غنی از تحرکات مشروطۀ روحانیت و حاکمیت معنوی
ملا یزم در دوره های متعدد تاريخ به ویژه از زمان شاه امان الله را با خود داشت.او
درس بزرگی از شورشها و قیام های نامردمی علیه اعلیحضرت شاه امان الله خان را هنوز
فراموش نکرده بود. او میدانست که اگر دیروز ها چنگال اهریمنی از آستین روحانیت مفتن
عرب مردم ما را به خاک و خون کشانيده بود، امروز این چنگال اهریمنی در تفاهم با
انگلیس در آستین شیخ و ملا و پیر و قاضی پنهان است و از همان آستین جامعه را می
گزد و زهر می پاشد.
بنا برآن، این شخصیت شجاع بر آن شد که سیاست تدریجی
تکامل جامعه را در زمان صدارت خویش پیش گیرد. از سوی دیگر او به خوبی میدانست که
انضباط، قاطعیت، عدم سازش با دشمن و مارهای زير آستين و مرکزیت یگانه شیوه ای می
تواند باشد که جامعه غرقه در بیسوادی و بی خبری را رهنمونی کند. در اثر تامین این
اصول بود که در دهه 30 مطابق به 1959 خورشیدی توانست مرحله به مرحله نهضت رفع حجاب
اسلامی را به مرحلۀ اجرا بگذارد و زنان را از زنده در کفن زیستن نجات بدهد.اما
تصميم رفع حجاب که از بالا آغاز يافت، بدون مشکلات نبود، روحانيون بطور عموم مخالف
بودند، در سال 1338 خورشيدی شماری از اهالی کندهار به رهبری مولوی عبدالصمد آخند
زاده به رسم اعتراض به مظاهره خيابانی دست زدند، اما چون حکومت مصمم به اجرای رفع
حجاب بود، جنرال خانمحمد خان که در آنوقت قوماندان قول اردوی کندهار بود شورش را
سرکوب وخاموش ساخت.
ازنگاه مفکوره سياسی داوؤدخان،
نزديکی هايی با شاه امان الله داشت. چنانچه از وی بار ها منجمله هنگام مراسم خاک
سپاری وفاتحه ملکه ثريا خانم شاه امان الله درکابل شنيده شده است که : "زمان
برای تحقق ابتکارات امان الله خان مساعد نبود، اما کاروايی های امان الله خان برای
من منبع الهام بوده وسعی خواهم نمود تا نهضت امانی را ادامه دهم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر