"گفتگوی گل"
بهار آمد
مشام من معطر شد ز بوی گل
دلم
از خرمی بشگفت دیدم تا که روی گل
ز
ترس این که از خود خاطر بلبل نرنجانم
به
گلشن چون روم دزدیده می بینم بسوی گل
کند
باد صبا گیسوی سنبل هر سحر شانه
نماید ابر هم
با آب دیده
شستشوی گل
بهار آمد
بیا بلبل نوای عیش را سر
کن
که
شش ماهت بعشرت تیر شد در آرزوی گل
مکن
بیباک ای گلچین چنین گلدسته ها ترتیب
که
خورده باغبان خون دلش را در نموی گل
به توصیفش
غزلهای فراوان
میکنم انشاء
«حمیم»از
بسکه شیرین است برایم گفتگوی گل
کابل
– افغانستان
14
/ 01 /1345 خورشیدی.