"
خطاب به نسل جوان !"
ای
جوانیکه ترا نام و نشان است بیتل
مفت
خور هستی و بیکاره و هم تنبل
حرف
و گفتار تو پوچ است و سراسر مهمل
زرۀ
نیست ترا بهرۀ از علم و عمل
روز
ها یا به در مکتب نسوان باشی
یا
روان هر طرفی بی سرو سامان باشی
این جوالست ندانم ترا
یا پتلون ؟
موی
سر مثل ملنگ است ترا یا مجنون؟
نیست
شایسته برای تو درین عصر کنون
جای
آموختن علم کشیدن افیون !
یا
چو هیپی ره و رسم دگر
آموختن
فیشن
و مود و فرهنگ جای هنر آموختن
مملکت
از تو کنون
کار تمنا دارد
زحمت و کوشش بسیار تمنا دارد
از
تو سرسبزی و اعمار
تمنا دارد
سازیش همسر گلزار تمنا دارد
در قطار ملل
دایم تا یاد شود
مردم و اهل وطن خرم و دلشاد شود
جان من بهر تو یک زره همت خوبست
بشر عصر فضائی به تو غیرت خوبست
کوشش و سعی و تلاش و کمی زحمت خوبست
ترک بیکاره گی و خفتن و غفلت خوبست
دیگران عزم به تسخیر فضا نموده
حیف باشد تو در خواب چنین آسوده
میکند کار بسی نسل جوانان امروز
خدمت خاک و وطن را از دل و جان امروز
اختراعات نمایند فراوان امروز
کشف در ساحۀ علم نیز بدینسان امروز
تو هم انسانی، چرا تنبل و بیکاره شدی؟
عاشق فیشن و سنگار به یکباره شدی؟
جانم از حرف «حمیمت» دل آزرده مشو !
اندکی سخت اگر گفت تو افسرده مشو !
ساکن و بی حرکت نیز تو چون مرده مشو !
بهر پیشرفت وطن این همه بی گرده مشو !
اندرین راه یکی عزم متین است ضرور
سعی پیگیر و مدامت به یقین است ضرور
6 / 2 / 1357 خورشیدی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر