"بدخشان آمدم"
من از راه دور در ملک بدخشان آمدم
تا به مخفی
همنوأ، همنوا گردم غزلخوان آمدم
بر
سر آرامگاه آن گرامی شاعره
با هزاران
حسرت و افسوس و حرمان آمدم
او در اقلیم
سخن چو شاه و من گدا
زان ز
اخلاص و ارادت پیش سلطان آمدم
گر چه هنگام گل و ریحان بود فصل بهار
من در
این گلشن در
ایام زمستان آمدم
چون یکی از دوستداران ادب هستم از آن
در دیار
نکته سنجان و
ادیبان آمدم
خاطرم از دیدن این خط همچو گل شگفت
گر چه از کابل
بقلب
ریش و پژمان آمدم
کرده چون بلبل بسی نغمه سرایی ها
«حمیم»
تا به
مخفی همنوا گردم
غزلخوان آمدم
بدخشان
– افغانستان
20/08/1346
خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر