"به مناسبت روز مادر"
پرورده نهال قامتت را با خون دل و دو دیده مادر
تا
گشته ای تو جوان
زیبا مانند کمان خمیده
مادر
یک عمر
براه خدمت تو صد
گونه الم کشیده
مادر
داده به
تو شیرۀ وجودش خود
خون جگر مکیده
مادر
شب های
دراز بوده بیدار پهلوی تو تا سپیده
مادر
بشنیده
صدای گریه ات چون با پا نه به سر
دویده مادر
با
اینهمه خرم است و دلشاد دارد
چو تو نور دیده
مادر
از خویش همیشه داد راضی با خُلق خوش
و حمیده مادر
بی
شبهه بود هنوز هم
کم در وصف تو صد قصیده
مادر
گرنیست فرشته چیست کایزد بهر بشر
آفریده مادر
بهر تو کند
«حمیم» تقدیم
بپسندی گر
این نشنیده مادر
کابل
– افغانستان
24/
03/ 1351 خورشیدی
" مادر
!"
دوست دارم ترا از دل و جان ای مادر
تار مویت
ندهم با دو جهان ای مادر
توئی موجود گرانمایۀ بس قابل قدر
که قلم عاجز
است از شرح و بیان ای مادر
هستی و زنده گیم هر دو بود مر هونت
گر نبودی
تو، نبودم به جهان ای مادر
رنج و تکلیف از اندازه کشیدی افزون
تا شدم نخل
برومند و جوان ای مادر
مهر تو تا به دلم جایگزین گردیده است
رفته از
یاد مرا لاله رخان ای مادر
جز خیالی تو کسی نیست اینم شب و روز
غیر نام
تو مرا ورد زبان ای مادر
نخل عمر تو نبیند هرگز گزندی روزگار
باد مصئون
ز آسیب زمان ای مادر
خدمت های تو کی از یاد برد فرزندت
در دلت راه
مده هیچ گمان ای مادر
روز مادر
بود و از تو بعید است «حمیم»
تحفه اش
نیست جز این شعر روان ای مادر!
کندهار - افغانستان
24 / 3 / 1353 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر